سریال-ضربان-قلب-قسمت-7

  • 3 years ago
سریال ضربان قلب قسمت 7 دوبله فارسی

آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...​

لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia​

آدرس کانال مشکی ترکیدو
https://www.youtube.com/channel/UC-Bs...​

داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک می‌شوند؟ عادل می‌رود؟
https://youtu.be/TXkOxCPDdOE​

داستان قسمت آخر روزگارانی در چوکوروا، فصل دوم. زلیخا و ایلماز به هم می‌رسند؟ مژگان زلیخا را می‌کشد؟
https://youtu.be/kcBp2BUALz0​

داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل سوم. راز یاماچ لو می‌رود؟ وارتلو فدا می‌شود؟
https://youtu.be/xszDBYpVIXk​

داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی می‌کنند؟ عاقبت شیرین چه می‌شود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU​

داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ​

در بیمارستان ضیا با دیدن سینان میگوید که کار اخراج ایلول درست نیست زیرا او دکتر ماهری است و بیمار را نجات داده است. سلیمان نیز از سینان انتقاد میکند.
زنی که حامله است و حالش خوب نیست دنبال پدرش می گردد. علی او را دیده و میگوید که به اتاقش بگردد و خودش پدرش را پیدا میکند. در این حین علی پدر آن زن را در آسانسور در حالی که افتاده پیدا میکند. او و دستیارش وسیله‌ آورده و به آن مرد شوک میدهند و وقتی حالش بهتر می شود او را به مراقبتهای ویژه منتقل می کنند.
بهار پیش ایلول می رود و میگوید: تو از این کارها چه منظوری داری؟ میخوای مردها رو به خودت جذب کنی؟ ایلول اهمیتی به حرفهای بهار نمی‌دهد، اما بهار ول نمیکند. او میگوید تو دیشب منو دستیار خودت کردی و منو تحقیر کردی . تو به زودی از اینجا اخراج میشی.
سینان و سلیمان در مورد مسایل مالی حرف می زنند. بهار با عجله و عصبانیت وارد اتاق می شود و به سینان میگوید: تو مگه قرار نبود این دختر رو اخراج کنی؟ سینان میگوید که بعداً صحبت میکنیم. سلیمان کلافه شده و به آنها هشدار می دهد که با کارهایشان، مسایل بیمارستان از دستشان در می رود و اگر بخواهند به این کارها ادامه بدهند آنها را به بیمارستان کوچک‌تری منتقل میکند. بهار از اتاق خارج می شود.
خانمی که باردار است، لج کرده و می‌گوید تا زمانی که پدرش را نبیند زایمان نمیکند و سزارین نیز نمی شود.
علی و ضیاء در مورد عکسهای بروشور صحبت میکنند. ضیاء میگوید که نیز بی خبر بوده است. سپس در مورد پای علی سوال میکند. علی میگوید که ایلول از او خواسته که پایش را ببندد و او شاگرد دوران مدرسه اش بوده. ضیا میگوید : این دختر کیه که هم تو و هم استاد سلیم ازش طرفداری میکنید؟ اونم پیشم اومده بود و می‌گفت اخراجش نکنیم. علی از ماجرای اخراج بی خبر است و در این مورد از ضیا می پرسد.
ایلول پسر بچه هشت ساله ای را که سرش آسیب دیده درمان میکند و میخواهد مرخص کند اما همان لحظه پسر بچه دچار تشنج می شود و ایلول او را برای اسکن و آزمایشات می فرستد.
مردی مخفیانه‌ وارد بیمارستان شده و در یکی از اتاق ها پنهان می شود. ایلول اتفاقی او را می بیند.
همراهان آقا جهان، همان صاحب کافه در راهروی بیمارستان بی انضباطی میکنند. ایلول به اتاق جهان می رود. همراه جهان یک جعبه جواهرات به ایلول به عنوان کادو میدهد اما ایلول قبول نمیکند. جهان میگوید: من دشمنانی دارم که نمی‌خوام منو تو این حال ببینن.
ایلول نتیجه آزمایشات امید را می بیند و متوجه می شود که اختلالی در نیمکره چپ دارد . او ناراحت می شود زیرا این بیماری در

Recommended